۳۹

امروز صالح در اینستاگرام چند استوری پشت هم گذاشته بود که با یکی با این موضوع شروع می‌شد که ادبیات اردو از روی دست ادبیات فارسی نگاه کرده و ادبیات فارسی از روی دست ادبیات عرب و عکس گذاشته بود که وزن‌های شعر مولانا همون وزن‌های عربیه و غیره و ذلک‌. و خیلی من رو آشفته کرد. رهاش کردم و رفتم. بعد نماز سر سجاده بغضم گرفت. وقتی در جهانی که دورم بود یک روز به خاطر این‌که به عنوان زن مسلمان پذیرفته نشدم، غصه خوردم و گوشه‌گیر شدم، کم‌کم آدم‌ها و جمع‌هایی رو پیدا کردم از ملت‌های اطراف خودمون. پاکستان و هند و فلسطین و افغانستان. و مدتی که گذشت از ارتباط‌گرفتن با دنیاشون، دیدم که چه‌قدر راحتم و دیدم که می‌شه ما باشیم با هم دیگه. آشفته‌م کرد چون نوشته بود ایرانی‌ها برآشفته می‌شن از شنیدن این، ایرانی‌ها بیشتر از این‌که از خود اسلام متنفر باشند از این‌که ریشه‌ش عربیه متنفرند. یکی‌شون به من می‌گفت که ما زرتشتی فلان... و اضطراب همه‌ی من رو گرفته بود و قلبم فشرده شده بود ‌و ریه‌هام سنگین. من یک ایرانی مسلمانم و دوباره کسی مرز می‌کشید و من رو عقب می‌روند.
مردم عاشق دسته‌بندی کردن در نظریه‌پردازی‌هاشون هستند و از این عیب صرف نظر می‌کنند که همیشه کسانی در این دسته‌بندی کردن از قلم می‌افتند. به نظرشون همیشه عیبی جزئی میاد که قابل چشم‌پوشیه اما نیست. عدد بسیار بزرگی‌اند ایرانیان معتقد به اسلام مأنوس با زمینه‌ی عربیش. آدم‌ها می‌تونند از اندیشه‌های مختلف حرف بزنند اما باید از نسبت‌دادنشون به آدم‌ها دست بردارند حتی اگه مبهم باشه و بگن بیشتر آدم‌ها، بعضی آدم‌ها به جای مسلمانان یا ایرانیان. به خاطر این‌که آدم‌ها رو نمی‌شه دسته‌بندی کرد بدون این‌که وجوهی از اون‌ها رو نادیده گرفت. چون آدم‌ها در نسبت‌های متفاوتی برچسبی رو می‌گیرند و نمی‌گیرند. هیچ دو آدمی مثل هم مسلمان نیستند. نسبت‌های متفاوتی از یک عقیده در آدم‌های مختلف وجود داره و اگر چشم پوشی کنیم از چیزهای دیگه‌ای که درون اون آدم هست و اصرار کنیم به مرزبندی، آدم‌ها رو طرد می‌کنیم و جداشون می‌کنیم از هم. اون حرف‌ها می‌گه من نمی‌تونم کنار فاطیما و صبحی باشم. بین ما دیوار می‌گذاره. من از دیوارها خسته‌ام.
  • پنجشنبه ۱۱ دی ۹۹
Designed By Erfan Powered by Bayan