خشم دارم. پر از خشم و عصبانیتم نسبت به همهی آدمهای زندگیم. هرکس که دور و اطرافم بوده، برای اینکه کنار من نبوده، مرا دوست نداشته، هرچه حالم بدتر شد، به کمکم نیامده. پر از خشمم و میدانم که مسیر فکرم اشتباه بوده، اشتباه رفته یکتکه را و اشتباه فهمیده و توقعپروری کرده و همهچیز به چشمش اشتباه پیش رفته و حالش هی بدتر شده و از همه خشمگین است. نمیخواهد سراغ هیچکس برود، نمیتواند چون همهچیز بدتر میشود و خیلی تنها مانده خدایا. خیلی ضعف دارم. جسمم ضعیف است و دارم میافتم.
- پنجشنبه ۱۹ تیر ۹۹