کتاب می‌خونم چون نمی‌تونم بخوابم. خواب‌ها اذیتم می‌کنند و ذهنم نمی‌خواد بگذاره بخوابم و هرچیزی هم که امتحان می‌کنم، بهترش نمی‌کنه. کتاب می‌خونم حریصانه. خیلی درگیرشون می‌شم. با آنه و گیلبرت چند روز پیش، حالا با ایزا و دیویس. شکسته‌م. از پدرشون می‌ترسم. اتاق تاریکه و تنهام و نمی‌تونم بخوابم. گلوم خشکه. می‌ترسم. کاش کسی بود کنارم.

  • پنجشنبه ۱۹ تیر ۹۹
Designed By Erfan Powered by Bayan