احساس میکنم از ارتباط طولانی عاجزم. یا حس میکنم نمیفهمند من رو و مدام دور میکنمشون از خودم یا خوشم میاد ازشون و روانی و آزاردهنده میشم از شدت محبتکردن. نه به تکرار، به شدت. دو سهبار شاید این یکماه و نیمه از مرجان تشکر کرده باشم و حس میکنم انقدر با شدت تهوعآور و محبت بیشازاندازهای اینکار رو میکنم که تناسب نداره با حال فضا و جای رابطه و بیرون میزنه. حالم از خودم بد میشه.
اضطراب قلقلکم میده که من همینجاهامها، میتونم بپرم بیرون و حالم ازش به هم میخوره.
- پنجشنبه ۱۹ تیر ۹۹