اگه بنویسم، ازش پشیمون میشم.
چشمهام رو بستم و خودم رو راضی کردم به یک شانس دیگه. بارش روی روانم سنگینی میکنه. ولی من نمیخوام دیگه دستوپا بزنم. منتظر میمونم تا که چی پیش بیاد.
خواهش میکنم بگذار تموم شه. بگذار بره و دیگه پشت سرت رو نگاه نکن. دیگه براش وقت و انرژی نگذار. کشش نده. سعی نکن درستش کنی. سعی نکن برای کس دیگهای درستش کنی. تو انتخاب دادی بهش و اون انتخاب دیگهای کرد. بپذیر. قبول کن که به اختیار خودش نمونده. سعی نکن براش درستش کنی. فکر نکن که ناتوان بوده. انتخابش رو داشته، به اندازهی کافی دلیل داشته اگه میخواسته. نخواسته. رهاش کن. میدونم که چهقدر درد هست و چهقدر حرفهای نزده. ولی قرار نیست چیزی رو عوض کنی. قرار نیست خودت رو تلف کنی. محکم باش، بمون، زندگی کن. تو هیچجا نرفتی، تو وایسادی و گفتی بیا، من باهاتم. نیومد. کسی توی اون شب تاریک سیوسهپل نیومد. ولش کن. بیا بریم. بیا بریم جای دیگهای و ستارهها رو نگاه کنیم.
It's just a bad day. It will be over. Everything is fine now. Accept the present.
قلبم ورم کرده و گرم توی سینهم میتپه. دلتنگم، تبدارم، خستهام، پر از تمنام و تنهام و بیرون سرده و میخوام جمع بشم توی خودم و برگردم به درون و همونجا حس کنم که در آغوش گرفته شدهم و گونههای تبدارم به صورت تبدار دیگهای میچسبه و میشه به سم فیلیپس گوش داد و میشه به قلب اجازهی تپیدن داد و میشه نترسید و نفس کشید و نگهش داشت.
Your will -not mine- be done.
درس خواندم، شام درست کردم، ظرفهایم را شستم، گاز را پاک کردم، مسواک زدم، فونت یادداشتم را عوض کردم، در تاریکی ساز زدم، چراغ مطالعه را روشن کردم و قبل از اینکه به خواب بروم، چند صفحهای دیگر خواندم. همهی مدت یک جایی خالی بود. همهی مدت چیزی روی سینهام سنگینی میکرد.
Give me something to hold on to
امشب خیلی بغل میخوام و بستنی توتفرنگی.
من رو نگه دار. نگذار تکون بخورم.